کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مصائب شام غریبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : عبدالحسین میرزایی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

کوفه در اندوه و واویلاست واویلا علی            در نجف صاحب عزا زهراست واویلا علی

پیـر نابـیـنایی افـتاده است در ویـرانه‌ها            دیده‌اش بر راه آن مولاست واویلا علی


کاسه‌های شیر در دست یتیمان است و او            فکـر این طفـلان بی‌باباست واویلا علی

مخـفـیـانه دور از چـشم هـمه تشـیـیع او            مثـل تـشیـیـع تن زهـراست واویلا علی

می‌کـند هر دم نظـر بر جای خـالی پدر            خون به قلب زینب کبراست واویلا علی

مرتضی راحـت شد و اما میان کوفـیان            بر سـر نام عـلی دعـواست واویلا علی

رفت مولا و نرفت از قلبشان بغض علی            شاهد من روز عاشوراست واویلا علی

هر که شد نامش علی طوری دگر او را زدند            این هم از مظلومی مولاست واویلا علی

یک علی با تیغ و نیزه ارباً اربا شد تنش            پـاره‌تـر از آن دل بـابـاست واویلا عـلی

یک علی را تیـر هم انـدازۀ قـدش زدند            آخر این کودک مگر سقاست واویلا علی

یک علی با دست بسته چون علی بر ناقه‌ها            کو به کو آوارۀ صحـراست واویلا علی

کـوفه و شـام بلا با عـمّه‌های بی‌کس‌اش            مـیهـمان مجـلس اعـداست واویـلا عـلی

یک نفـر کوی یهـودی داد زد این قافـله            اهل بیت حیدر و زهـراست واویلاعلی

یا علی داری خبر یک بی‌حـیا بزم یزید            دخترت را به کنیزی خواست واویلا علی

: امتیاز
نقد و بررسی

آواره خواندن امام صیح نیست و باید از انتخاب چنین ابیاتی پرهیز نمود

یک علی با دست بسته چون علی بر ناقه‌ها            کو به کو آواره صحـراست واویلا علی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در میان هـیجـده سـر دیـد روی نیـزه‌ها            رأس یک شش ماهه هم پیداست واویلا علی

مصائب شام غریبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

می‌ریخت اشکِ شام غریبان به نیمه‌شب            تـشـیـیع شـد، امـامِ امـامـان به نیـمه‌شب

ارثِ شب مدیـنه، به کـوفه رسـیده است            تکرار شد، شبِ غمِ هجران به نیمه‌شب


بعد از نبی که در دلِ شب دفن شد، چرا            گـردید دفـنِ فـاطـمه پنهـان به نیمه‌شب؟

گـویا که خـوفِ فاجـعـۀ نبـشِ قـبـر بود!            شد دفـنِ آلِ عـترت و قـرآن به نیمه‌شب

هــفـتـاد تـیــر بـر بــدنِ مـجـتـبـی زدنـد            تا در بقیع، خاک شد اینسان به نیمه‌شب

از پـنـج تن، یکی تـنَـش از زیـرِ آفـتاب            شد تا سه شب، به فاطمه مهمان به نیمه‌شب

طاقـت ز دستِ خـیلِ ملائک ربـوده شد            از گـریـۀ وحـوشِ بـیـابـان به نیـمـه‌شب

امـا تـمامِ غـربتِ زیـنب، به یک طـرف            وای از نـمازِ شـامِ غـریـبان به نیمه‌شب

با چادری که پاره و خاکی و سوخته است            دارد عجب، قنوتِ درخشان به نیمه‌شب

از داغِ نـعــشِ بـی‌سـرِ گـودالِ قــتـلـگـاه            زهـرا هـنوز مانـده پـریشان به نیمه‌شب

مهـدی بـیا که گـمشده، گـلهـای کـاروان            کِی مـی‌رسی بـدادِ یـتـیـمان به نیـمه‌شب

آتـش گـرفـتـه خــیـمـۀ اهـل حــرم، بـیـا            غـارت شدند زینتِ طفـلان به نیـمه‌شب

یک سر، نهان به کیسۀ خورجین و مابقی            بر نیزه رفت، رأسِ شهیدان به نیمه‌شب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تنهـا حـسن مـشـایـعـتـش روز شد، ولی            آخـر کـشـانـد فـتـنۀ عـدوان به نیـمه‌شب

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود            سـنگ بـر آیـنـۀ اصل وجـود آمـده بـود

شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد            وحی نازل شده و روح فـرود آمده بود


به تـمـنّـای حـضور تو ز بـام ملـکـوت            پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود

آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد            فجر حـیرت‌زده با روی کبـود آمده بود

جان ما بودی و بدرود جهـان می‌گفـتی            آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود

به امـید کـرمی پـیک اجل این همه راه            به گـدایـی به در خـانـۀ جـود آمـده بـود

ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت            مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود

غمت این بود که در خانۀ بی‌فاطمه باز            محشر تازه‌ای آن شب به وجود آمده بود

مـی‌شـنــیـد از گـل لـب‌هـای تـو الله الله            شاهـد غـیب که از بزم شهـود آمده بود

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سری که خسته، شکسته، به بستر افتاده            چـقدر زخـم بر این سـر، مکـرر افـتاده

به جنگهای فراوان، بر این سرِ پُر شور            چـقـدر زخــمـه بـه راه پـیـمـبـر افـتـاده


چه شد که حال، ز یک ضربه، سر ز هم پاشید            مگر چه تـیغِ جـفـایی بر این سر افتاده

ز تـیـغِ زادۀ مـلجـم، که بود زهـر آلـود            چنان شدَه‌ست، که از کـار پیکـر افتاده

به کوچه مردم کوفی، به خنده می‌گویند:            که هـیچ بـاورمان نیـست حـیـدر افـتاده

ز خـونِ فـرقِ پـدر، زیـنبِ پـرسـتارش            بـه یـادِ بــسـتـرِ خـونـیـنِ مــادر افـتـاده

ز حرفِ زیرِ لبش با حسین، معلوم است            نـگــاهِ بـی‌رمــقِ او بـه کــوثــر افـتـاده

کـمی ز کـاسـۀ شـیـرِ یـتـیـم‌هـا نـوشـیـد            ولـی دگـر نــفــسِ او بـه آخــر افــتـاده

چه شد که شیر بدستان، شدند نیزه بدست!؟            یتیمِ کـوفه رهَـش سـوی لشکـر افـتاده!

به زیر پای همین قوم، دست و پا می‌زد            ندیـد جـسمِ حـسیـنش، که بی‌سـر افـتاده

چه خوب شد که ندید آن ذبیحِ عطشان را            ندیـد خـنجـرِ کـوفی، به حـنجـر افـتـاده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد 1ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است 2ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

چه خوب شد که نبود اشکِ دخترش بیند            که چشمِ هـرزۀ کـوفی، به معجر افتاده

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

طـبـیـبا مــداوای مـولا چـه شـد؟            بگـو حال بیـمـار زهـرا چه شد؟

طبـیـبا بگـو حـال او چـون شده؟            که جان و دل ما ز غم خون شده


چرا چـشم خـود را کـمی وا کـند            ز حـسرت به زینب تمـاشا کـند؟

گـهـی زیـر لـب او نـیـایش کـنـد            گـهـی قـاتـلـش را سـفـارش کـنـد

چرا از سخن گفـتنش شد خموش            دمـادم چرا می‌رود او ز هـوش؟

طـبـیـبـا غــم او مــرا مـی‌کُــشـد            چرا او به زحمت نفـس می‌کِشد؟

چـرا کـاسـۀ شـیـر پـس مـی‌زنـد            طـبـیـبـا چـرا بـد نـفـس می‌زنـد؟

شــرر بــر دل مــا غــم او زنــد            بود همچـو شمعی که سوسو زند

طبیـبـا رضـایم به تـقـدیر دوست            که هستی هستی تمامی ز اوست

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : افشین علا نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از شب رهـا شده شـمـیـم تـو یا عـلی            ایـام شـد تـهـی ز نـسـیـم تـو یا عـلی

از بهر حفظ دین ز خلافت گذشته‌ای            با آن که کس نبـود سـهـیم تو یا علی


با چشم بسته رد شدی از «فسق در نهان»            این‌گونه بود حـفـظ حـریم تو یا عـلی

وحشت نداشت از تو کسی وقت اعتراض            لکـنت کسی نداشت ز بیـم تو یا علی

برخصم، راه آب نبستی اگرچه بست            در کـربـلا به ذبـح عـظـیم تو یا علی

برنعش طلحه نیز به زاری گریستی            زیـرا که بـود یـار قـدیـم تـو یا عـلی

بعد از جمل، آن زنِ نـالایق هم ندید            جز رحـم، از وجود رحـیم تو یا علی

گفتی چو بندگان ندوید از پی‌ام، به خلق            ای لـشکـر فـرشـته نـدیـم تو یا عـلی

ترسا شکایت از تو به اسلام چون که بُرد            تـسلـیـم بـود قـلـب سـلـیـم تو یا عـلی

ترسا چو شد به اسم خطاب و تو «یاامیر«            آشـفـته گـشت روی بـسـیم تو یا علی

محکوم بی‌گناه من ای شاه بی‌شهود!            نازد قـضا به حکـم حکـیم تو یا علی

چشم بـرادر، آتش خـشم تو را چشید            بی‌هیچ بهره از زر و سیم تو یا علی

فـرقی نـبـود بین غـذای تو با اسـیـر            جـانم فـدای فـرق دو نـیـم تو یا عـلی

بعد از تو تکـیه‌گاه برای بشـر نـماند            تـنهـا نه شیعـه مانـد یـتـیـم تو یا علی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد زیرا کلمه فرار کردن اصلاً نه در شأن امیر المؤمنین است و نه در مرام ایشان

از شـام‌ها گـریخت شـمـیم تو یا علی            ایـام شـد تـهـی ز نـسـیـم تـو یا عـلی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گـفتی دهـید سهـم خلافت به دیگری            با آن که کس نبـود سـهـیم تو یا علی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن پیامبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ حرمت پیامبر که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بعد از جمل، جـمـیلۀ پیغـمبرت ندید            جز رحـم، از وجود رحـیم تو یا علی

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شکسته فرق کسی که نوای توحید است            شکـسـته فـرق کسی که تمام امید است
شکسته فرق کسی که جمال خورشید است            شکسته فرق کسی که فروغ جاوید است


هــمــه امــیــد دل او فـقـط خــدا بــوده
ز هـر که غـیر خـدا از ازل جـدا بـوده

کسی که در دو جهان سرِّ بس مگو دارد            کسی که بهـر یتـیـمـان صد آرزو دارد
کسی که بغـض دل خسته بر گلـو دارد            کسی که هر دمی از خون دل وضو دارد

فراق یار و غـم بی کسی و غربت وای
مـرور خـاطـره‌هایی اسیـر محنت وای

کـسـی که دیـدۀ بـاران بـرای او گـریـد            کسی که اشک غـریـبان برای او گرید
کسی که هر دل سـوزان برای او گرید            کسی که مصحف و قرآن برای او گرید

کسی که دار و ندار جهان بُوَد غرقـش
به تیر فتنۀ شیـطان شکـسته شد فرقـش

عـلـی که مـعـنی ایـمـان بُـوَد محبت او            عــلـی کـه دیـن الـهـی بُـوَد هـدایـت او
عـلـی کـه امـر پـیـمـبـر بُـوَد ولایت او            علی که هست رضای خـدا رضایت او

عـلی که شد هـمۀ آسـمان بر او گـریان
نبوده جز غم زهـرا به سینه اش مهمان

علی که جز غم مسکین نبوده مشکل او            علی که قرب الهی شدَه ست حاصل او
علی که داغ شـقـایق نـشـسته بر دل او            عـلـی که مـاتم زهـرا شده‌ست قـاتل او

گرفـته در دم آخر خودش سراغ حسین
دلـش بسـوزد و گـرید برای داغ حسین

الا که خـیـمۀ جـان را تو قـائـمه هستی            الا که بر لب عـالـم تو زمـزمه هـسـتی
الا که صاحب و مـولای ما همه هستی            الا که باب هـمـان مـاه عـلـقـمه هـسـتی

الا که پُر شده هستی ز شـور احساست
فــدای نـام حــسـیـن و فــدای عـبـاسـت

چه خوب شد که تیغ ها به پیکرت نرسید            و تیـر و نیـزۀ او سمت دخـترت نرسید‌
و تازیـانه به رخـسار خواهـرت نرسید            و خـیـزران به لـبان مـطـهـرت نرسـید

اگر چه غـربت نام تو صد سخـن دارد
چه خوب شد که تن پاک تو کفـن دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

شکسته فرق کسی که جمال خورشید است            شکسته فرق کسی که برون فروغ جاوید است

چه خوب شد که تیغ تا به پیکرت نرسید            و تیـر و نیـزۀ او سمت دخـترت نرسید‌

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احمدجواد نوآبادی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌چکد از شوق وقتی اشک نم‌نم در نجف            با دم او می‌رود از سیـنه‌ها غم در نجف

درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا            زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف


گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر            شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف

چونکه روزی جهان دست خداوند علیست            می‌شود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف

از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت            صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف

دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ            زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف

خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا            ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف

سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه            می‌شود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف

هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او            از همان بدو ورودم من که مستم در نجف

حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که            اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

بـه گـردِ بـسـتـرِ تـو دادِ بـیداد            نـشـسـته دخـتـرِ تو دادِ بـیـداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای            چه سـازم با سـرِ تو دادِ بیداد


***************

یتـیمی گـفت مـادر مرکـبم کو            فقـیری گفت که شمعِ شبم کو
دوچشمانت چرا تار است امشب            مرا کشتی نگـو که زینـبم کو

***************

طبیب آمد سرش را هِی تکان داد            مرا دستِ بـلایی بی‌امـان داد
طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟            زمین خورد و کفن‌ها را نشان داد

***************

زمـانِ سـوخـتن‌ها مـانده باقی            غـمِ عـریان بدن‌ها مانده باقی
به من حق می‌دهی حالا بسوزم            دوتا از این کفن‌ها مانده باقی

***************

نگاهـم را به این رفتن بدوزم            لـباسِ مـجـلسِ شـیـون بـدوزم
خیالـم نیست راحت با حسـینم            نـشـسـتم چند پـیـراهن بـدوزم

***************

مرا با دردهای کـوفه مگـذار            که با نامردهای کوفه مگـذار
مـرا حـتی تو با شـاگـردهـایم            و با ولگـردهای کـوفه مگذار

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

فیض بیداری وقت سحرم دست علی‌ست            ای خدا شکر که برروی سرم دست علی‌ست

عزّتش مال خودش بود به من هم بخشید            آبرویی که به آن مفتخرم دست علی‌ست


یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد            برکت نان حـلال پـدرم دست علی‌ست!

خوب و بد نـان‌خـور اوئـیم بـلا استـثـنا            به کسی کار نداریم کرم دست علی‌ست

ذکـر یا فـاطـمـه در روز قـیـامـت دارم            چون صراطی که ازآن میگذرم دست علی‌ست

روی اعـلامـیـه‌ام نـاد عـلی بـنـویـسـیـد            کار تلقـین تن محـتضرم دست علی‌ست

کـربلایم ز عـلی و نجـف من ز حـسین            سفرم دست حسین و سفرم دست علی‌ست

در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین            کربلا تولیت صحن و حرم دست علی‌ست

جلوی چشم ترش فاطـمه را می‌کـشتـند            بخدا علت چشمان ترم "دست علی‌ست"

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کـیـست الله؟ بـیـا از ولـی الله بـپــرس            مـقـصـد قـافـلـه را از بـلـد راه بپـرس

پاسخی می‌دهدت بی‌حد و اندازه، فقط            به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس


جز علی نیست سزاوار خلافت، این را            از فَـهـذا عـلـیٌ والـی و مَـوْلاه بپـرس

راز مـقــبـولـیـت بــنـدگـی حـق را از            اشْـهَـدُ انَّ عَــلــِیّـاً وَلِــیُ الـلّٰـه بـپــرس

یازده آیـنه تفـسـیر کـرامـات عـلی‌ست            آخـرین آیـنه پنهـان شده، از آه بپـرس

چارده قرن گذشت و غم مولا جاری‌ست            در دلش بغض عمیقی‌ست که از چاه بپرس

یوسف فاطمه زندانی بی‌مهری ماست            ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لحظه‌های سخت و جانفرساست بابایِ غریب            ذکرِ تو بدجور بر لبهاست بابایِ غریب

در دلـم دل‌شوره افتاده پُر از دلـتـنگی‌ام            بینِ قلبم محشری بر پاست بابایِ غریب


مثلِ سیلابی شدم زمزم شده چشمانِ من            از فراقـت دیده‌ام دریـاست بابایِ غریب

این که راحت می‌شوی از مردمِ دنیا پدر            این تصوّرها فقط زیباست بابایِ غریب

تجربه کردم یتیمی را پس از مادر ولی            ای هیاهوها پُر از غوغاست بابایِ غریب

بر مشامم می‌رسد از دور و اطرافِ اتاق            این شمیمِ مادرم زهـراست بابایِ غریب

من فـداییِ حـسیـنم خـاطـرت آسـوده باد            دخترت شوریده و شیداست بابایِ غریب

در حفاظت از من زینب وصیّت می‌کنی            این یلی که نامِ او سقّـاست بابایِ غریب

بر ابالفضلم سفارش کن پُر از غیرت شود            این صفت را گرچه او داراست بابایِ غریب

از شلـوغی از سرِ بـازار می‌تـرسم پدر            نیّـتـم امـداد در آنجـاست بـابـایِ غـریب

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

كیست این مرد كه شب كیسۀ خرما می‌بُرد            روز می‌آمد و از سیـنه نـفـسها می‌بُرد

كیست این مَرد كه تا تیغ به بالا می‌بُرد            رزم را با مدد از حضرت زهرا می‌بُرد


این خدا نیست ولی مقصدِ هر راه است این

اَشـهــدُ اَنَّ عــلـیّـاً ولــیّ الله اسـت ایـن

كیست این شیر كه از خصم جگر در آورد            از میانِ كـمـرش تـیـغِ دوسـر در آورد

از دلـیرانِ عـرب جـمـله پـدر در آورد            کـار او بـود کـه اسـلام ثــمـر در آورد

یاعلی روز و شب و شمس و قمر می‌گویند

هـا عَـلـیٌ بَـشـرٌ کـیـفَ بَـشَـر می‌گـویند

آه همسفـرۀ کوری دل ویـرانه کجاست            نان‌پـزِ خانۀ این جـمع یتـیمانه کجاست

مرکب بازیِ این طفل در این خانه کجاست            شانۀ بارکش و دستِ کـریمانه کجاست

پـیـرزن پیـش تـنـور است که آقـایم کو

کودکی چـشم به راه است که بابایم کو

گرچه از ضربۀ شمشیر سرش ریخت بهم            زهر کاری شد و با سر جگرش ریخت بهم

تا علی ریخت بهم دور و برش ریخت بهم            دید چشمان طبیب و پسرش ریخت بهم

آه در آتش غم حاصل زینب را ریخت

سر تکان داد طبیب و دل زینب را ریخت

سوخت از حرف طبیب از خبرش عباسَش            می‌زند روی سرش هِی به سرش عباسَش

روضه‌خوانش حَسنش نوحه‌گرش عباسَش            قلبِ او هست حسین و جگرش عباسَش

وقت روضه شد و عباس به زانو اُفتاد

رفـت از حال عـلی درد به پهـلو اُفـتاد

وای از امروز حسن گوشۀ بسـتر اُفتاد            بـاز هـم یـادِ غــمِ بـســتـرِ مــادر اُفـتـاد

خـواهـر اُفـتاد زمین تا كه بـرادر اُفـتاد            یادِ روزی كه رویِ مادرشان دَر اُفـتاد

هیزم و آتش و كابوس عجب بد دردی است

ضربِ نا مَحرم و ناموس عجب بد دردی است

قنفذ از راه از آن لحـظه كه آمد می‌زد            تـازه می‌كـرد نـفـس را و مجـدد می‌زد

وای از دستِ مـغـیره چـقـدر بد می‌زد            جای هركس كه در آن روز نمی‌زد می‌زد

آخرین حرفِ علی بود و خواهش می‌كرد

زینبش را به اباالفضل سفارش می‌كرد

زیـنــبـم آه بـبـیـنـی غــمِ حـنـجـرهـا را            می‌کـشی روی جـگـر داغ برادرها را

بعـد از آن جمع کنی پـارۀ پـیـكـرها را            می‌زنی چـند گـره معـجـرِ دخـتـرها را

مـی‌زنی داد به گـودال حرامی نـزنـیـد

تـبر كـوفـی و سـر نـیـزۀ شامی نـزنـید

: امتیاز
نقد و بررسی

ـ ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ موضوع وصیت امیرالمؤمنین علی عليه السّلام در هنگام شهادت به حضرت عباس عليه السّلام مبنی بر اینکه در کربلا مراقب برادرت حسین عليه السّلام و یا خوارت حضرت زینب باش در هیچ مقتل معتبری نیامده است است؛ لذا توصیه می کنیم به منظور دوری از تحریف و یا تدلیس احادیث تا زمانی که سند معتبری برای آن نیافتید از خواندن آن خوداری فرمائید؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آخرین حرفِ علی بود و خواهش می‌كرد

زینبش را به اباالفضل سفارش می‌كرد

 

ترسیم حالات حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : سجاد شاکری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ردّ خـونـابـۀ شـقُّ الـقـمـری می‌بـیـنـد            بر جـبـینِ پـدر از خون اثری می‌بیند

دخـتـری غـمـزده هـمراه برادرهایش            بین بـسـتر پدر خـون جگـری می‌بیند


چشم در چشم برادر که می‌اندازد، آه            بین چـشمان ترش، چشم تری می‌بیند

پـدرش را به خـدا می‌سپـرد وقتی که            به تـن او رمـق مـخـتـصـری می‌بـیند

با سراسیمگی از صبر سخن می‌گوید            این زن صابره وقتـی شرری می‌بیند

«سـالـهـا مـی‌گـذرد حـادثه‌ها می‌آید»            ناگهان بر سر یک نیزه سری می‌بیند

حرص سوغات می‌افتد به دل یک لشکر            دخـتـران را وسـط دردسـری می‌بـیند

نه برادر به برش مانده نه مادر نه پدر            پشت هر داغ، غـم بـیـشـتری می‌بـیند

مادری می‌رسد از عرش و میان گودال            تن غـارت شـده‌ای از پـسری می‌بـیند

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با پدر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پدرِ پـیـرِ من انـگـار که شـیـدا شده‌ای            بـینِ این بـسـتر افـتـاده، مـعـلّا شده‌ای

بـالِ پـرواز نـزن می‌شـکـنم از رفـتن            ضربه‌ای خورده‌ای انگار مداوا شده‌ای


اینقَدر شوقِ پریدن ز چه داری پدرم؟            بارِ خود بسته‌ای و خوب مهیّا شده‌ای

بعد از این زینِ ابت، زینِ ابی نیست دگر            باعـثِ خـسـتـگیِ زینب کـبـرا شده‌ای

عطر یاس است که پیچیده در این صحن وسرا            چه شده،گریه شدی پهـنۀ دریا شده‌ای

زیرِ لب زمزمه داری که سلام ای بانو            نکند مستِ حـضورِ گـلِ طـاها شده‌ای

میلِ ماندن که نداری برو ای شیرخدا            عـازمِ دیــدنِ صـدیـقـۀ کـبــرا شـده‌ای

چه کند بعدِ تو این خیلِ یتـیمانِ عرب            آن گروهی که بر آن طایفه بابا شده‌ای

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به احـتـرام منـاجـات نـیـمـه شبـهـایش            خـدا گـذشت ز ما شیـعـیـان رسـوایش

عـلـی اجـازه نـداد آبــروی مـا بـرود!            چه دیـن‌ها که نـدارد گـدا به مـولایـش


چگونه حاکم کوفه نمک غذایش بود؟!            چگونه پی ببـرد عـقـل بر معـمّـایش؟!

برای نوکر خود کـفـش نو خـرید ولی            همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش

عـلی که قامت یل های شام را خم کرد            شـکـست گـریـه اطـفـال قـد طـوبـایش

طـلاق داد خـوشـی‌هـای پـوچ دنـیا را            خـوشی آخـرتـش بـود حـزن دنـیـایـش

کسی که باعلی امروز خویش را گذراند            خوشا به روز قیامت خوشا به فردایش!

خـدا گـواه به نـامـرد و مـرد رو نـزند            هرآنـکسی که فـقـط حـیدراست آقایش

کریـمی پـسران از کـریـمی پـدر است            چه خوب ارث گرفـته حسن ز بابایش

نشاند قـاتـل خود را به سـفـره کـرمش            چه رحمتی است دراین سفره مصفایش

سرش شکسته ولی عاشـقانه می‌خـنـدد            نمانـده فـاصـله‌ای تا وصـال زهـرایش

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب های قدر

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علی‌ست            برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علی‌ست

بهترین سـوگـندِ پیـغـمـبر به درگاه خـدا            هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علی‌ست


حَیِّ سـرمـد بارها فـرمود با خـتم رُسـل            قالعِ کفر و نفاق و شرکِ اعدایم علی‌ست

از شب معراج چون برگشت احمد، فاش کرد            از ازل نوری که شد هم قدّ و بالایم علی‌ست

لـیلـةُ الـقـدرِ خـدا زهـراست، اما فاطـمه            گفت: آری لیلةُ القدرم، که همتایم علی‌ست

از حسن پرسید سلمان، سِرّی از مولا بگو            مجـتـبی فرمود: سِـرُّالله بـابـایم علی‌ست

گـفت اربـابِ شهـیـدم وصـفِ ثـارُالله را            خون‌بهای قطره قطره، خونِ رگهایم علی‌ست

قائم آل محــمد اینـچـنین فـرمـوده است:            ذوالفـقـارم، یـادگارِ جـدِّ والایم علی‌ست

یل یلِ اُمُّ البنین، هِیبت ز حیدر برده است            هـیـبـةُ الـلّهیِ سـالارِ دل آرایـم علی‌ست

چون حجاب از چشم ما یک لحظه بَردارد خدا            دیده خواهد دید جَنبُ الله، آقایم علی‌ست

با کسی کاری نـدارم، من غـلامِ قـنـبرم            زانکه قـنبر بـندۀ درگاه مولایم علی‌ست

فاتح بدر و حُنین و خیبر و خـندق علی            صاحب قلبِ پُر از حُبِّ تَولّایم علی‌ست

زاهدِ شب، مَرد میدان، شیرِ حق، عبدِ خدا            معنیِ زُهد و وَرع، طاعات و تقوایم علی‌ست

در طواف کعبه میگردم به گِردِ روی او            آبروی بیتِ حق، مولای یکتایم علی‌ست

صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است            سخت دلتنگم بر آن هردَم تمنایم علی‌ست

نـام او نـقـشِ نـگـین خـاتـم پـیـغـمـبـران            قـبلۀ راز و نیاز و درد دلهـایم علی‌ست

شـیـر مـادر، لـقـمـۀ بابـا، حـلالـم تا ابـد            در حقیقت مادرم زهرا و بابایم علی‌ست

سائلـم من، سائـلم من، سائل روی عـلی            صاحب دنیا و دین، امروز و فردایم علی‌ست

از علی دم می‌زنم تا زنده‌ام، سِرّ و عَلن            گر گنهکارم ولی پنهان و پیدایم علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم توصیه مراجع و علمل تغییر داده شد فراموش نکنیم که اهل بیت سگ درگاه نمی خواهند بلکه شیعۀ واقعی و پیرو راه می خواهند؛ نعوذ بالله مگر اهل بیت سگ باز بوده اند که ما سگ آنها شویم!! جهت کسب اطلاعات بیشتر و متن فتاوای مراجع به قسمت آموزش احکام همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است            کلب این درگاهم و هردَم تمنایم علی‌ست

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تــوان واژه کـجـا و بـیـان حـالاتـش            دل از تمام جـهـان بُرده با مناجاتش
به غیر عـشق نـدیـدند در عـباراتش            خدا به دیدن خود رفته در ملاقـاتش


کشیده ناز به وقت سجود، نازش را
خدا نـشـسته تـمـاشا کـند نـمازش را

به آسمان برسد، مهر سایه گستر او            که فیض داده به خورشید، نور محضر او
هدایت است فـقـط در کلام انـور او            نشسته حضرت جبریل پای منبر او

به قـبله گاه پیـمـبر صفای دیگر داد
خـدا تـمام کـمـالات را به حـیدر داد

چه محکم است قدم‌های استوار علی            گره نخورده به میدان رزم، کار علی
غمی ندارد از این جنگها، وقار علی            همیشه بوده سرافراز، ذوالفقار علی

رسید عبدود اما از او خـبر برگشت
کسی که رفت به جنگش بدون سر برگشت

شجاعت است که جوشیده از خصال علی            نـدیـده دیـدۀ تـاریـخ هـم مـثـال عـلی
به وجـد آمـد اجل نیز از قـتـال علی            نیامدست کـسی زنـده از جدال علی

قلم به برگۀ تـقـدیر می‌کـشـد حـیـدر
میان معـرکه تـکـبیر می‌کشد حـیدر

قـیـامتی ست به میدان، قـیامت مولا            که لافـتـی‌ست بـیـان شجـاعت مولا
شکـسته پشت عـدو از مهـابت مولا            که مست کرده شکوه از صلابت مولا

کسی شبیه علی در مقـام والا نیست
عبادت سحرم غیر مدح مولا نیست

شبیه دامن مهرش، غلام پرور نیست            کسی برای عطا از کریم بهتر نیست
کسی به جز علی آیینۀ پیـمبر نیست            نیامده‌ست، نگردید، مثل حیدر نیست

فدای او که جلا می‌دهد به دل یادش
دلم خوش است به خیر علی و اولادش

کسی به غیر محبت از این کریم ندید            به سائلان کرم خانه جـز کرم نرسید
هزار مرتـبه آمد ولی ( برو ) نشنید            گرفت و رفت، گدایش معطلی نکشید

کجاست قـبله حاجـات از نجف بهتر
کجا بـرای منـاجـات از نـجـف بهتر

چه نعمتی‌ست همین که علی‌ست دلدارم            همیشه چشم امیدی به مرتضی دارم
گره به دست کریم است، من گرفتارم            که از گدایی خود، دست بر نمی‌دارم

سر نـماز انگـشـتـر به سائـلـش داده
غـذای آخر خود را به قـاتـلـش داده

دوباره حرف غذا آمد و دلی لـرزید            کسی که لحظۀ افطار نان و خرما دید
دوباره اشک رسید و به گونه‌اش غلطید            فدای دخـترکی که گرسنه می‌خوابید

دوباره بـوی غـریـبی ز شـام می‌آید
ز خـانه‌ها هـمه بـوی طـعـام می‌آیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

فـدا او که جـلا می‌دهـد به دل یادش            دلم خوش است به خیر علی و اولادش

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

درد هـر جـا بُـوَد دوا هم هـست            خـوف در سـیـنـۀ رجا هم هست

من مـریض تـوأم، طـبـیبِ هـمه            این مریضی خودش شِفا هم هست


نـوکرانـت به چـشـم مـن شاهـنـد            گرچه در کوی تو گدا هم هست

مــتـنِ اذن دخــول، مـی‌گــویــد:            حـرمـت خـانـۀ خُـدا هـم هـسـت

در جـوار تـو ای تـمـامـیِ خِـیـر            لـذّتـی بـهـتـر از صفـا هم هست

چونکه در مُلک توست قیمتی است            گرچه ایوان پُر از طلا هم هست

بـه گُـلاب گُــلِ بـهــشـت قــســم            گرچه اسم تو غـم زُدا هـم هست

(فَاسْـتَـعِـد لِـلـبلا)به ما گـفـته‌ست            کـه کــنـار ولا، بـلا هــم هـسـت

با وجودی که وقـفِ دار بلاست            سرِ ما گَـردِ خـاکِ پـا هـم هست

از سـکـوتِ ابـوذرت پـیــداسـت            عاشـقِ بی سر و صدا هم هست

آنـچـه گـفـتـه (فــؤاد کـرمــانـی)            وقت مدح تو حرف ما هم هست

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

ای که حُبّ تو اصل اسلام است            کار دین بی‌تو بی‌سر انجام است

از در خــانـۀ تـو تـا مــلــکـوت            این مسافت به قدر یک گام است

چه کسی جُز تو ای سَـلـونی گو            عالم است و علیم و عَـلّام است؟

تـا کـه داریـم خَــتـمِ نــاد عــلـی            کی نـیازی به خـتـمِ اَنعـام است؟

پـسـرت گـفـته :(نَحْـنُ ذِکْـرُ الله)            کـه بـه یـاد خُــدا دل، آرام است

هـر کـسی پـات را نـبــوســیــده            بایـد ایـنگـونه گـفت: ناکـام است

فــائـزون را اگـر تـویـی سـاقـیِ            دسـت مـا دور گـردنِ جـام است

مـردِ راهِ تـو در وفـایِ به عـهـد            مثل سلمان همیشه خوشنام است

جــامــۀ نــوکــریـت بـر تـنِ مـا            جلوه‌اش چون لباسِ احـرام است

لـیـلـة‌الـقَـدر بـا تـو خُـورده گـِرِه            که نـوشـتـنـد خـیـرُ الأیّـام اسـت

آن قــدر(ذُوالجـَلال)هـسـتـی کـه            در پـس نـام تو (وَالإکْـرام) است

گـاه یـک بـیـت ظـاهــراً کُـهـنـه            در دلش صد هـزار پیـغـام است

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

هـمـه جا را تـو در نـظـر داری            از نــهــانِ هـــمـه خــبــر داری

از یَـدُ الّـلـهـی تـو مـعـلـوم اسـت            دسـت در خـلـقـتِ بــشــر داری

عُـمـرِ خـلـقـت تـمـام خـواهد شد            اگـر از صُــنـع، دسـت بـرداری

هـمه، ای عشق در هـوای تـوأند            تـو هـوای که را بـه سر داری؟

گـیـرم اصلاً هـمه کـریـم شـونـد            در کــرم بــاز بـیــشــتــر داری

هـــمـــۀ ثـــروت خــدایــی تـــو            کِی نـیازی به سیم و زَر داری؟

چه کسی هـست که حـذر نکـند؟            از تـو که این قَـدَر جـگـر داری

شـاهـدِ من هـزار رکعـت توست            کـه چـقـدر اُنـس با سـحـر داری

چـاه از سوزِ آه گـرم تو سوخت            نـکـنـد بـر جـگـر شــرر داری؟

می‌کشی پای خویش را بر خاک            نــکــنــد نــیّـت ســــفـــر داری؟

بـابِ عــلــمِ نــبــی و بـابُ الـلـه            تــو دلــی پُـر ز دسـت در داری

هــر چـه داری، پـیــامـبــر دارد            هـر چـه دارد پـیـامــبــر، داری

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی            خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی

با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است            در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی


نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند            داغ‌هایی کز مدیـنه بر جگـر دارد علی

بازتـاب خاطـرات آشـیانی سـوخـته‌ست            گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی

لاله‌زار سینۀ او چون نسـوزد از فـراق            وقـتی از داغ دل زهـرا خبر دارد علی

بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند            تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی

با نگـاهی می‌نـوازد عـاشـقان خسـته را            با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ناگهان دریای خون محراب و منبر را گرفت            جوی خون سرچشمۀ ساقی کوثر را گرفت

تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود            هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت


یک برادر سر به روی سینۀ بابا گذاشت            یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت

تکـیۀ زینب نـبایـد متـکی بـاشـد به غیر            پس نبـایـد بـازوان این دلاور را گـرفت

جامعه بعـد از امیرالمـؤمنین گـمراه شد            چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت

وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود            دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت

دست زهرا تا قیامت حافظ جان علی است            مثل وقتی که میان شعله‌ها در را گرفت

وقت جان دادن علی می‌گفت زهرا آمده            بعد چندین سال خانه بوی مادر را گرفت

مثل زهرا که صدا زد «فضه دستم را بگیر«            بین بستر مرتضی هم دست قنبر را گرفت

از مصیبت‌های زینب گفت هنگام وداع            چند خطی روضه خواند و اشک دختر را گرفت

پیکری در قتلگاه و خنجری در دست شمر            کاش می‌شد تا از آن نامرد خنجر را گرفت

خواهری از روی تل دارد تماشا می‌کند            کاش می‌شد لااقل چشمان خواهر را گرفت

: امتیاز